آیت الله سید جعفر سیدان در گفت و گو با شفقنا(پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه) با اشاره به اینکه مکتب وحی یک مکتب الهی است که از ناحیه خداوند متعال برای سعادت بشر به وسیله پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) ابلاغ شده است؛ بیان فرمودند: با توجه به این دیدگاه که البته درست هم هست؛ این مکتب، مکتبی است وسیع، جامع و نهایی که در تمام ابعاد اعتقادی، اخلاقی، تکلیفی، اجتماعی، فردی، عبادی، بهداشتی و در همه شئون مربوط به سعادت انسانی دقیقترین مطالب و استوارترین مفاهیم را بیان کرده است.
معلم مکتب وحی باید از نظر علمی بینظیر بوده و هم از نظر مصونیت از خطا بی مانند.
این استاد حوزههای علمیه با بیان اینکه چنین مکتبی نیازمند معلمی متناسب با این مکتب است، اظهار داشتند: این معلم از آگاهیهای فوق معمول برخوردار است و مصون از هرگونه خطا، برای اینکه زمینه تداوم ابلاغش به جامعه بشری پس از پیغمبر اکرم(ص) تحقق پیدا کند. و چون این چنین است طبیعی است که شخصیتی که میبایست در تداوم رسالت در جریان باشد با اشاراتی که عرض کردم باید به گونهای باشد که هم از نظر علمی بینظیر بوده و هم از نظر مصونیت از خطا بی مانند، تا زمینه ابلاغ صحیح این حقایق ارزنده فوق فکر ما، به همه جوامع بشری ایجاد شود.
ایشان ادامه دادند: چنین شخصیتی که دارای این دو خصوصیت باشد، بدیهی است که در حد انتخاب خلق نیست و خلق نمیتواند چنین شخصیتی را بشناسد که مصون از خطا باشد. این شخصیت خود دلیلی است برای اینکه مطالب تحریف و اشتباه نشود، نادرست جای درست قرار نگیرد. او باید از خطا و گناه مصون باشد. هواهای نفسانی او را در جهت انحراف قرار ندهد و از آگاهی بینظیر برخوردار باشد تا این مکتب وسیع را بتواند تبیین کند.
انتخاب معلم مکتب وحی با خداوند است.
آیت الله سیدان با بیان اینکه انتخاب چنین شخصیتی با خداوند متعال است به شفقنا فرمودند: همینطور که در آیه شریفه [القصص، آیه 28] به آن اشاره شده "وَ ربّکَ یَخْلُق مَایَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَاکَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ" پروردگار تو است که خلق میکند هر چه که بخواهد و اختیار میکند و برای مردم اختیاری نیست!
اساس مکتب اسلام و قرآن بر اساس اختیار است
این استاد حوزه علمیه افزودند: با توجه به اینکه اساس مکتب اسلام و قرآن بر اساس اختیار است در غیر این صورت تکلیف، امر، نهی، تنبیه و تشویق، استغفار، بهشت و دوزخ معنا ندارد. پس تمام اینها بر اساس این است که انسان مختار باشد و الا اگر مختار نباشد همه اینها بی وجه است. پس چطور است که قرآن میفرماید برای مردم اختیاری نیست؟! از پیامبر (ص) سؤال کردند، حضرت فرمودند: مقصود این است که برای مردم در انتخاب پیغمبر، انتخاب وصی پیغمبر و خلیفه و جانشین او، اختیاری نیست. این اختیار و انتخاب برای خداوند متعال است. این مکتب نهایی و وسیع به معلم کامل و تشخیص کامل احتیاج دارد.
ایشان در ادامه فرمودند: انتخاب معلم کامل نمی تواند در ارتباط با مردم باشد چون مردم نمیتوانند بفهمند چه کسی دارای این دو خصوصیت به معنی کامل کلمه است. در یک حدی بشر میتواند بفمهد. مثلا بشر میتواند این را متوجه شود که یک فرد نسبت به فرد دیگر، آگاهی یا اطلاعات بیشتری دارد ولی شناخت در حدی که مصون از خطا و گناه باشد تا نه خطایش موجب انحراف بشود و نه گناهش، تشخیص چنین شخصیتی فقط از جانب خداوند امکانپذیر است. چرا که از قیافه و اوصاف فیزیکی فرد، این مسائل مشخص نمی شود. بایستی یک آگاهی کامل بر همه شئون آن فرد در کار باشد تا چنین تشخیصی صورت بگیرد و این تشخیص برای خداوند متعال است.
معلم مکتب وحی یا معلم کامل، انتخابش با خداوند متعال است حتی انتخابش با شخص پیغمبر هم نیست.
آیت الله سیدان با بیان اینکه مکتب تشیع بر این اعتقاد است که مکتبی الهی و بینظیر و بیمانند است که در تمام ابعاد زندگی بشر مطلب آورده است؛ اظهار داشتند: بایستی که معلم این مکتب، معلم کامل باشد، لذا این مکتب اهتمام میدهد که امام شخصیتی باشد که چنین شایستگی را داشته باشد. این شایستگی به حکم خود مکتب یعنی اصل اسلام و قرآن کریم و به حکم بیانات پیغمبر اکرم (ص) که فرمودند؛ چنین چیزی انتخابش با خداوند متعال است حتی انتخابش با شخص پیغمبر هم نیست.
ایشان در ادامه گفت و گو با شفقنا افزودند: این یک امری الهی و انتخابی است از ناحیه خداوند که در قرآن [البقره، آیه 30] هم به آن اشاره شده است" إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً" من هستم که برای تو خلیفه قرار می دهم و خدا است که چنین جریانی را در اختیار دارد. حضرت موسی (ع) درخواستی در این زمینه از خداوند دارند. حضرت از خدا درخواست میکند که خداوند برای حضرت موسی(ع) خلیفه تعیین نمایند. پس اهمیت دادن مکتب تشیع به مسأله امامت به این خاطر است که خود اسلام به این مسأله اهمیت داده است.
این استاد حوزه علمیه با اشاره به آیه شریفه [المائده، آیه 3] "الیوم اکملت لکم دینکم واتممت الیکم نعمتی" اظهار داشتند: با توجه به مدارک تاریخی در ارتباط با مسئله غدیر خم، این آیه شریفه را پیغمبر اکرم (ص) قرائت کردند که حتی غیر اهل تشیع هم نقل کردهاند. این نشانگر این مسئله است که انتخاب در ارتباط با پروردگار است. پس چرا اهتمام می دهد؟ چون خود مکتب وحی به این مسأله اهتمام داده است! چرا خود مکتب وحی اهتمام به این مسئله داده است؟ به این خاطر که معلم کامل برای تبیین این مکتب در همهی ابعاد مختلف نمیشود در اختیار خلق باشد و باید خالق متعال انتخاب کند و لذا خالق انتخاب می فرماید و انتخاب کرده است و به پیغمبر ابلاغ کرده و پیغمبر به خلق ابلاغ کرده است.
مکتب کامل عرضه شده ولی اجبار در کار نیست. اساس کار اختیار است.
آیت الله سیدان با طرح این سؤال که چرا با توجه به این بحثها باز هم در اسلام اختلافاتی هست و بسیاری از مسلمانان گرفتار اختلافات و اشتباهات فراوانی شده اند؛ پاسخ می دهند: جواب این است که مکتب کامل عرضه شده ولی اجبار در کار نیست. اساس کار اختیار است. خلق به اختیار خود در جهت انحراف قرار گرفته است. ان شاء الله هنگام ظهور امام عصر(عج) مکتب به نتیجهی کامل خواهد رسید. بنابراین آنچه انجام نشده است به خاطر سوء اختیار خلق بوده است. والا مکتب خدا کامل ارائه شده است و اگر چنانچه عمل به آن، آنگونه که باید و شایسته است، انجام نگرفته است، این در ارتباط با نقص مکتب نیست بلکه در نقص انتخاب خلق است و به اختیار خود ایشان بازمیگردد.
عترت از کتاب هرگز جدا نمیشود و تمسک به هر دو واجب است
ایشان در پاسخ سؤال مخالفان که میگویند همین ویژگیها را ما در صحابه نزدیک پیامبر دیدیم، چرا این ویژگیها را مختص اهل بیت (ع) میدانید؟ ابراز داشتند: این ویژگیها را خود صحابه هم برای خود، نمیدانند. چنین ویژگی که علم کامل باشد و بیخطا و مصون از هرگونه گناه! خود آنها صد در صد به نقص علمی و جهل خود اعتراف کردهاند.
این استاد حوزه علمیه افزودند: این ویژگیها را خود پیغمبر (ص) از جانب خدا فرمودند، چون خود مکتب فرموده است. این حدیث شریف و قطعی "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی" یکی از ادلهی قطعیه و متواتره است که در این خصوص وجود دارد. پیغمبر همیشه فرمودند که دو چیز میان شما می گذارم که اگر به او تمسک بجویید گمراه نخواهید شد یکی کتاب است یکی عترت.
ایشان در پایان این بخش از گفت و گو با شفقنا یادآور شدند: عترت از کتاب هرگز جدا نمیشود و تمسک به هر دو واجب است. زمانی که عترت خطا کند، آن جدایی از کتاب است و نتیجه اینکه روایت شریفه اعلام کرده، عترت از کتاب جدا نمیشود یعنی خطا نمیکند. بنابراین، این موقعیت که برای این شخصیتها قائل هستیم موقعیتی است که از بیان خود پیامبر(ص) و خود مکتب به عنوان منبع استفاده کردهایم. لذا زندگی آنها نیز نشانگر این معنا است. زندگی آنها کاملا آشکارا هم جهات علمی آنها را نشان می دهد و هم از نظر درستی کارشان، چرا که دشمن آنها هم نتوانسته است خرده بگیرد که کارها و اعمال آنها خلاف یا گناه بوده است
توسل و شفاعت در اندیشه شیعی
در قرآن گفته شده است که ما اجازه شفاعت به کسی نمی دهیم وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى، [انبیاء 28] گفت: خداوند فرد پسندیده را پیامبر میداند و بعد از ایشان هم پیامبر دیگر شفاعتکنندگان را معرفی میکند.
آیت الله سیدان درباره جایگاه توسل در مکتب اهل بیت(ع) و در میان شیعیان، با اعلام مطلب بالا در گفت و گوی اختصاصی با شفقنا فرمودند: توسل به معنای طلب وسیله است، که انسان وسیله ای مانند جلب منافع و یا دفع ضرر ها و یا منافع دنیوی یا اخروی را برای خود در نظر می گیرد و در جستجوی آن است. لذا با توجه به این مطلب اگر انسان خواسته خود را از خداوند متعال بخواهد، بدون اینکه اولیای خدا را واسطه قرار دهد، هیچ مشکلی ندارد! اما بحث بر سر این مسئله است که اگر کسی را واسطه قرار دهد، جایز است یا خیر؟ هم چنین باید بدانیم که این جایز بودن، مطلوب هم هست یا خیر؟
درخواست از خداوند برای دفع زیانها و واسطه قرار دادن کسانی که در پیشگاه خداوند کمال ارزش را دارند، نزد عقلا بدون اشکال است
ایشان بر این نکته تأکید نمودند که درخواست از خداوند برای دفع زیانها و واسطه قرار دادن کسانی که در پیشگاه خداوند کمال ارزش را دارند، نزد عقلا بدون اشکال است. آیت الله سیدان در ادامه چنین افزودند: برای عقلا مشخص است، اگر چنانچه افرادی در پیشگاه خداوند متعال آبرومند بوده و ارزش بسیاری داشته باشند، انسان میتواند درخواست خود را با واسطه قرار دادن آنها از خداوند بخواهد. لذا در چنین شرایطی واسطه قرار دادن و توسل کردن به آن افراد بلا اشکال و جایز و حتی بهتر و مطلوب هم خواهد بود. زیرا انسانی که از کسی حاجت می خواهد ـ هرچند خداوند مهربان است ـ ولی وقتی انسان می بیند که خودش نسبت به خداوند کوتاهی و قصوری کرده است، اما دیگرانی هستند که نسبت به او کمال اطاعت را داشته و نزد پروردگار شایسته هستند، عقل هم تجویز می کند که به واسطه آنها درخواست کند.
ایشان افزودند: بنابراین از نظر عقلی شخصیتهای محبوب پروردگار را واسطه قرار دادن و از آنها خواستن که شما از خداوند بخواهید یا خدا را به حق آنها سوگند دادن، در جهت جلب منافع و یا دفع زیانها کاملا کاری معقول است و از نظر عقلی نه تنها بلا اشکال است، بلکه پسندیده و مطلوب هم هست.
در قرآن مسئله وساطت با ارزش و امتیازِ مطلوب بودن مطرح شده است.
این شخصیت علمی حوزه علمیه مشهد مقدس با بیان اینکه در قرآن و احادیث هم واسطه قرار دادن ائمه سفارش شده است؛ تصریح کردند: در قرآن مسئله وساطت با ارزش و امتیازِ مطلوب بودن مطرح شده است. به عنوان مثال در آیه 64 سوره نساء داریم که خداوند می فرماید؛
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا
یعنی: اگر چنانچه آنهایی که به خود ظلم کردند، پیش تو(پیامبر) بیایند و خدا را استغفار کنند، و تو هم برای آنها استغفار کنی، خواهند یافت که خداوند متعال بسیار بخشنده است.
همچنین در داستان حضرت یوسف [آیات 97 و 98 سوره یوسف] داریم که برادران یوسف وقتی از کار خود پشیمان شدند، نزد پدر آمدند و از او خواستند که استغفار کند؛ قَالُواْ یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِِینَ(97) قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىِّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(98)، پدرشان حضرت یعقوب هم به آنها نگفت که خدا حاضر است و شما هم در محضر خدا هستید و خدا هم مهربان است، لذا خود بروید و استغفار کنید. بلکه به آنها گفت که باشد من برای شما استغفار می کنم. یعنی حضرت یعقوب هم نقش واسطهگری را ایفا کرد. بنابراین مسئله واسطه گری افراد و درخواست آنها از خداوند متعال، مسئلهای مطلوب است که در قرآن هم به آن اشاره شده است.
ما در ابتدا باید معنای شرک را بفهمیم.
این استاد کلام اسلامی و اعتقادات شیعه در ادامه گفت و گو با شفقنا خاطر نشان ساختند: برخی بر این شبهه هستند که مسئله واسطه قرار دادن پیامبران و ائمه به زمان حیات آنها باز می گردد، در صورتی که اکثر توسلات پس از فوت اولیاء خدا مطرح می شود، لذا استدلال به این آیات صحیح نخواهد بود. در اینجا باید خاطرنشان کرد که نکته اساسی این است که ما در ابتدا باید معنای شرک را بفهمیم تا بدانیم که آیا حیات و ممات در این مسئله دخالت دارند یا خیر؟ زیرا کسانی شبهه دارند و این کار را شرک می دانند. اما نکته مهم این است که شرک درخواست از شیء یا شخص است، به گونهای که حالت خدایی و اعتقاد به استقلال او در انجام حوائج داشته باشیم.
ایشان این بحث را چنین ادامه دادند که؛ اگر ما به شخصی با این دید نگاه کنیم که او می تواند کار را انجام دهد، شرک است، زیرا به صورت یک قدرت مستقل در برابر قدرت پروردگار در نظر گرفته شده است اما اگر ما استقلالی به شخص و یا شیء ندهیم، بلکه امکانات و قدرت و آنچه انجام می دهد را در ارتباط با اذن خداوند و قدرتی که خداوند به او عنایت کرده است، بدانیم؛ در چنین مرحله و موردی شرک معنا ندارد
شرک، دادن جهت استقلال به شیء یا شخص است.
آیت الله سیدان تصریح کردند: بنابراین ملاک شرک، دادن جهت استقلال به شیء یا شخص است و این حالت استقلال دادن و خدا خواندن افراد، چه در زمان حیات و چه بعد از فوت، شرک است. اما اگر اینگونه نباشد، شرک نخواهد بود. از این رو حیات و ممات در شرک دخالتی ندارد، آنچه دخالت دارد، بحث استقلال دادن است.
این عالم شیعی همچنین افزودند: اگر بگویند که بعد از فوت قدرت و توانایی ندارد و چون ندارد،پس توسل به شخصی که فوت شد، شرک است؛ باز هم خلاف مطلب است زیرا توانایی نداشتن شخص فوت شده نیز دلیل بر شرک بودن عمل توسل نیست، بلکه میتواند به عنوان بطلان عمل توسل مطرح شود. در عین اینکه باطل بودن توسل با شرک بودن آن، تفاوت بسیار دارد. بنابراین باید دو نکته رعایت شود، یعنی بدانیم که در تحقق معنای شرک حیات و ممات دخالت ندارد و هم چنین در تحقق معنای شرک، داشتن قدرت و نداشتن آن هم معنا ندارد. لذا شرک فقط زمانی تحقق می یابد که نظر استقلالی به شخص بدهیم و او را خدا بخوانیم.
ایشان همچنین یادآور شدند: ما در نیت هم تاکید داریم که ائمه به اذن پروردگار توانایی انجام کار را دارند و یا به اذن پروردگار است که می توانند واسطه شوند و از خدای متعال درخواست کنند. توسل به صورت معمول به هشت صورت تقسیم می شود.
اقسام توسل
این مدرس حوزه علمیه مشهد در توضیح اقسام مختلف توسل چنین اشاره کردند که؛ گاهی ما کسی را از اولیای خدا خطاب به او نمی کنیم، بلکه خدا را به حق او قسم می دهیم و می گوییم؛ خدایا به حق پیامبر یا به حق علی و یا دیگر ائمه که نام آنها را می بریم.
این حق هم که می گوییم در دو حالت است؛ اول اینکه پس از فوت و دیگر در زمان حیات آنها.
یا اینکه به خود او خطاب می کنیم به اینکه قسم دهیم و بگوییم که شما از خدا بخواهید که خدا این کمال را به من بدهد یا ضرر را دور کند. اما حالا در نوع دیگر از توسل می گوییم که خود شما این خواست را انجام دهید، اما شما قدرتی به جز آنچه خدا به شما مرحمت کرده ندارید و استقلالی در کارتان نیست، مثل مراجعه کردن به طبیب. پس خود این کار را بکنید، شفا دهید، کمال دهید، دفع ضرر و جلب منفعت کنید، ولی با این دید که شما از خود استقلال ندارید. لذا اگر این شش صورت را بررسی تفصیلی کنیم، از نظر عقلی و نقلی مشکلی نخواهد داشت.
ایشان با بیان اینکه در هنگام فوت هم باید اثبات کنیم که بعد از این عالم زنده هستند؛ به شفقنا تصریح کردند: ما باید اثبات کنیم که ارتباط هم باقی است و باید اثبات کنیم که کار هم می توانند انجام دهند. بنابراین این شش صورت صحیح است و دو صورت دیگر که قبلا روی آن بحث شد یعنی استقلال دادن به آنها چه در زمان حیات و چه در زمان ممات، باطل و شرک است.
ایشان با تاکید بر اینکه تمام آیه های قرآن هم که آن را شرک می خواند به نوع خواندن خداوند است، فرمودند: خداوند در قرآن می فرماید که؛ والذین تدعون من دونه یا وَالَّذینَ لایَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ به این معناست که با خدا و همعرض او، خدای دیگری خوانده میشود و این خواندن، خواندن استقلالی است. لذا اگر کسی بر روی این دو کلمه دقت کند، پاسخ همه سوالات را خواهد گرفت.
در مسئله شفاعت هم اگر چنانچه در شفیع شدن، استقلال در نظر بگیریم؛ این شفاعت استقلالی هم شرک است
ایشان با اشاره به جایگاه شفاعت ائمه در نزد شیعیان نیز تصریح کردند: در مسئله شفاعت هم اگر چنانچه در شفیع شدن، استقلال در نظر بگیریم؛ این شفاعت استقلالی هم شرک است، اما اگر آن را به اذن پروردگار بدانیم، دیگر شرک نخواهد بود.
ایشان در ادامه گفت و گو با شفقنا با بیان اینکه در قرآن گفته شده است که ما اجازه شفاعت به کسی نمی دهیم وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى، [انبیاء 28] فرمودند: خداوند فرد پسندیده را پیامبر میداند و بعد از ایشان هم پیامبر دیگر شفاعتکنندگان را معرفی میکند. البته در روایات بسیاری داریم که به جز ائمه، مومنین هم می توانند شفاعت کنند. در عین حال گروههایی مانند مشرکان و کفار و دیگر گروهها هستند که شفاعتی برای آنها نیست. بنابراین اهل بیت در درجه اول قرار دارند و بعد از آنها هم اهل ایمان هستند که می توانند جماعت کثیری را شفاعت کنند.
انتظار در اندیشه شیعی
کسی که انتظار فرج را دارد، افضل فرج نصیب او می شود. یعنی قبل از فرج، فایده فرج برای او محقق می شود که همانا رشد و کمال و به سعادت رسیدن است.
حضرت آیت الله سید جعفر سیدان در نشست دیگر خود با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، موضوع انتظار را مورد بررسی قرار داد و به پرسش های شفقنا در این خصوص پاسخ دادند.
از نظر عقلی هم عمر از امور ذوالمراتب و درجات است؛ مثل ظلمت و نور که نور شمع هم نور محسوب می شود، نور خورشید هم نور است
آیت الله سیدان در این گفت و گو با اشاره به موضوع انتظار، و دلایل نقلی و عقلی انتظار در مورد امام زمان، فرمودند: در ارتباط با امام زمان(عج)، مسائل بسیاری است. اصل مسئله اثبات امامت ایشان است که آیا امام دوازدهمی در کار است که حجت الهی است و عمر و غیبت طولانی دارد یا خیر؟ هم چنین مسئله اهمیت و آثار انتظار و فواید غیبت و نیز علائم ظهور حضرت و مسائل بعد از ظهور، همگی از مسائل مربوط به حضرت است که بسیار مفصل است و در کتاب های بسیاری در مورد آنها نوشته شده است که نمونه آن منتخب الاثر آیت الله العظمی صافی و کتابی است که آقای حکیمی در مورد امام زمان(عج) نوشته اند.
ایشان ادامه دادند: اما آنچه اجمالا می توان برای دلایل اثبات امامت شخصیتی این چنین که برای او غیبتی طولانی و عمری طولانی است، اشاره کرد، این است که از نظر عقل مشکلی ندارد. زیرا با توجه به مدارک وحیانی و سابقهای که در گذشته در خصوص حضرت نوح وجود داشته است، عقل میپذیرد که فردی بتواند عمر طولانی کند. در عین حال از نظر عقلی هم عمر از امور ذوالمراتب و درجات است؛ مثل ظلمت و نور که نور شمع هم نور محسوب می شود، نور خورشید هم نور است. فقط از نظر خارجی، وقوع چنین عمری کم اتفاق می افتد.
در روایات هم آنچه مهم است و بر آن تاکید شده، انتظار فرج است نه انتظار رؤیت
ایشان با بیان اینکه مدارک و روایات اثباتکننده امامت دوازدهمین وصی پیامبر با خصوصیت عمر و غیبت طولانی، منقول از شخص پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع)، به اندازهای است که طبق بررسیهای صورت گرفته، از ادله اثبات خلافت بلافصل امیرالمومنین(ع) بیشتر است تأکید کردند: وقتی ما انتظار شخصی را میکشیم، در حقیقت به هدف توجه داریم نه خود شخص. در مورد امام زمان(عج) هم انتظار ظهور مطرح است نه انتظار دیدن حضرت. لذا در روایات هم آنچه مهم است و بر آن تاکید شده، انتظار فرج است نه انتظار رؤیت.
ایشان افزودند: بنابراین اگر کسی منتظر هدف حضرت است؛ باید در زندگی خود هدف حضرت را پیش بگیرد. چراکه انتظار فرج امری سازنده است و انسان را به جهت کمالات و خوبیها سوق می دهد. همانند اینکه وقتی کسی انتظار صبح را میکشد، برای رهایی از شب، خانه خود را روشن نگه میدارد. لذا این فرد هم میتواند خوبیها را در زندگی شخصی خود و جامعه به وجود آورد. بنابراین لازمه چنین امری این است که در جهت رشد و تکامل خود موفق باشد.
بسیاری ازافراد که ادعای تشرف کردند، ادعای آنها درست نیست
آیتالله سیدان در ادامه با اشاره به حدیثی از امام سجاد(ع) که می فرماید؛ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج[1] تصریح کرد: کسی که انتظار فرج را دارد، افضل فرج نصیب او می شود. یعنی قبل از فرج، فایده فرج برای او محقق می شود که همانارشد و کمال و به سعادت رسیدن است.
ایشان با بیان اینکه درک محضر حضرت نیز از نظر عقلی و نقلی مشکلی ندارد، این نکته را خاطرنشان کردند که؛ اما کسانی که ادعای مشاهده و رابطه را دارند، ادعای آنها کاملا غیرقابل قبول است. کسی که چنین ادعاهایی را داشته باشد، باید تکذیب کرد. هم چنین ادعای تشرف را هم نباید از کسی بپذیریم. بلکه باید رعایت تقوی و درک طرف مقابل و قواعد خارجی بر صدق و عدم صدق را در نظر بگیریم. لذا مسئله از نظر اصل تشرف بلااشکال است، اما بسیاری ازافراد که ادعای تشرف کردند، ادعای آنها درست نیست و قرائن درستی و نادرستی ادعا را باید در نظر گرفت.
بعضی نشانهها نشانههای روشنی است که در مدارک و بعضی روایات هم آمده است، اما قوت و ضعف آنها چندان معلوم نیست
ایشان در پایان این نشست با شفقنا با اشاره به نشانه های ظهور هم یادآور شدند: آنچه بیان می شود، چیزهایی نیست که بشود بر آنها اعتماد کرد. البته بعضی نشانهها نشانههای روشنی است که در مدارک و بعضی روایات هم آمده است، اما قوت و ضعف آنها چندان معلوم نیست. در حدیث هم آمده است که هر کس تعیین وقت برای ظهور امام زمان کند، دروغگو است و آنهایی در نجات هستند که اهل تسلیم باشد و تنها از خداوند فرج را بخواهند.
------------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمد بن علی بن حسین ابن بابویه القمی؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ تصحیح علیاکبر غفاری، الطبعه الثانیه، دارالکتب الإسلامیه، طهران 1395 هـ ق، ج 1، ص 320