تاریخ : 07/آبان/1396 - 12:37
کد خبر : 2270
سرویس خبری : نظرات علمی
 

روش ما در گفتگوهای علمی

روش ما در گفتگوهای علمی

بسم الله الرحمن الرحیم«و ذَکِّر فَإنَّ الذِّکری تَنفَعُ الْمُؤمِنینَ»(ذاریات، 55) در پی پرسش‌های فراوان کتبی و شفاهی از سوی مراکز علمی و دانش‌ پژوهان عزیز از این جانب در ارتباط با گفتگوهای معارفی، لازم می‌دانم یادآور شوم که از جمله برنامه‌های ارزنده‌ای که در تکامل و سعادت جوامع بشری بسیار مؤثر است، گفت‌وشنودهای اهل فضل و فضیلت، در زمینه‌های مختلف علمی، اخلاقی و اجتماعی است.

بسم الله الرحمن الرحیم«و ذَکِّر فَإنَّ الذِّکری تَنفَعُ الْمُؤمِنینَ»(ذاریات، 55)

در پی پرسش‌های فراوان کتبی و شفاهی از سوی مراکز علمی و دانش‌ پژوهان عزیز از این جانب در ارتباط با گفتگوهای معارفی، لازم می‌دانم یادآور شوم که از جمله برنامه‌های ارزنده‌ای که در تکامل و سعادت جوامع بشری بسیار مؤثر است، گفت‌وشنودهای اهل فضل و فضیلت، در زمینه‌های مختلف علمی، اخلاقی و اجتماعی است. بدیهی است که از تبادل افکار و تضارب نظریات گوناگون، تولید معرفت می‌شود و مجهولاتی روشن و حقایقی آشکار می‌گردد.
حضرت امام حسین(علیه السلام) فرموده‌اند: «دِراسة العلم لقاح المعرفة»؛ گفتگوهای علمی، زمینه‌ساز شناخت صحیح است.
 
از مواردی که سابقه گفتگوهای طولانی داشته، و با وجود اختلافات شدید صاحب نظران این قلمرو، در شرایط مناسب، به نتایج مطلوبی هم رسیده است، بررسی مسائل اعتقادی و معارفی است.
اینک با صرف نظر از آنچه در گذشته انجام شده، و کیفیت برخوردهایی که صاحبان آراء و طرفداران نظریات مختلف با یکدیگر داشته‌اند، به همه گروه‌های علمی حوزوی و دانشگاهی و دانشوران عزیز که در پذیرش وحی (قرآن و عترت) وحدت نظر داشته مشترک‌اند، با کمال خضوع و ادب، نکاتِ زیر، تذکّر داده می‌شود:
 لازم است که هدف از گفتگو و مناظره و یا هر شیوه دیگری که برای طرح و نقد و بررسی آراء گوناگون اتّخاذ می‌شود، فقط رسیدن به حق و جستجو برای کشف حقیقت، واقعیت و طرفداری از حق باشد، آن چنانکه گویی گوهر نفیسی مفقود شده است و جمعی می‌کوشند تا آن را پیدا کنند.
پژوهش و گفتگوهای علمی باید چندان با حق‌جویی همراه باشد که اگر گروهی بر حق بوده ولی در استدلال بر مطلب خود ضعف دارند، گروه دیگر به کمک آنها شتافته، خود و آنان را در جهت نیل به حق یاری نمایند.
 
 آداب، اخلاق و حقوق انسانی و اسلامی در مناظرات علمی رعایت شود، و تنها طرح دیدگاه‌ها و نقض و ابرام و تبیین و تشریح مطالب، مورد توجه باشد و از کاربرد عبارات رکیک و نسبت‌های موهِن که عمدتاً نشانه ضعف استدلال توهین کننده است جداً پرهیز شود.
توهین به شخصیت افراد و هتک حرمت و حیثیت آنها، چه‌ بسا افراد سطحی و عادی را تحت تأثیر قرار دهد، ولی برای اهل درک و فهم و اشخاص منصف، نتیجه‌ای معکوس دارد.
3ـ سعی شود اختلافات علمی که ارتباطی با تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی ندارد، به هم نیامیزند، که آمیختن این دو به یک دیگر، نشان دهنده عدم انصاف و ضعف علمی است.
چه بسیار عالمانی که از نظر مشی سیاسی و روش‌های اجتماعی در یک جهت مشترک سلوک کرده، اما در موضوعات علمی ـ اعتقادی کاملاً مقابل یکدیگر بوده‌اند، و به عکس چه فراوان بزرگانی که در روش‌های سیاسی و اجتماعی مخالف یکدیگر، و در مطالب علمی دوشادوشِ هم حرکت کرده‌اند.
با اندک نگاهی به حیات علمی و سیاسی شخصیت‌های مطرح در تاریخ معاصر (از سال 1340ش تاکنون) به خوبی می‌توان افرادی را یافت که در عرصه عقاید، به فلسفه و عرفان اصطلاحی علاقمند بوده ولی در مشی اجتماعی و سیاسی، مقابل طرفداران این دو گروه قرار داشته‌اند، و نیز کسانی که در مباحث عرفانی و فلسفی رویاروی هم بوده، ولی در مشی سیاسی و اجتماعی اتّفاق نظر داشته، در جبهه‌های مبارزاتی متّحد و هم سنگر باقی مانده‌اند.
 دقت شود که ضمن حفظ حرمت چهره‌های علمی، شخصیت آنها به صورت سدّی در مسیر تحقیق قرار نگیرد و شهرت آنها مانع بررسی و تحقیق نشود و محقق را تحت تأثیر قرار ندهد. به فرموده حضرتامیرالمؤمنین(ع) «إعرف الحق تعرف أهله»؛ حق را بشناس، آنگاه (با شناخت حق) اهل حق را خواهی شناخت.
و چه زیبا، حکیمانه و راه‌گشا کلام امام صادق(ع) که البته همه بیاناتشان اینگونه است آنجا که می‌فرماید:
«إیاک أن تنصب رجلاً دون الحجة فتُصدِّقه فی کلِّ ما قال»؛ بپرهیز از اینکه غیر معصوم را به جای معصوم قرار دهی، و نتیجتاً هرچه را بگوید تصدیق کنی!
آری، یکی از سدّهای آهنین و موانع بزرگ رسیدن به حق، این است که انسان مرعوب شخصیت افراد بشود. رعایت احترام اشخاص در حدّی که به کار تحقیق و بررسی خللی نرساند بجاست، و روشن است که نقد و ارزیابی منطقی و صحیح نسبت به مطالب نادرست مشاهیر و بزرگان، کار خلاف و ناپسندی نیست، بلکه مُهر صحّت بر همه نظریات آنها نهادن، شیوه‌ای خطا و ناروا و موجب رکود علمی و توقّف در مسیر تکامل است. بررسی و نقد است که به پویایی و تکامل علمی می‌انجامد.
بر این اساس، نباید منع شدید بسیاری از مشاهیر فقها و مراجع بزرگ نسبت به خواندن فلسفه و عرفان محقق را از تحقیق در مسائل فلسفی و عرفانی رایج به منظور گفتگوهای ضروری باز دارد، و نیز نباید نسبتِ جهالت و نادانی از سوی برخی از فلاسفه و عرفا به ناقدین مطالب فلسفی و عرفانی، محقق را از تحقیق در نقد انتقادکنندگان مانع شود، بلکه وی باید با شعار «نحن أتباع الدلیل، نمیل حیث یمیل» با طراوت و پرشتاب به تحقیق خود بپردازد.
نیز نباید چنین پنداشته شود که هرکس عرفان و فلسفه را قبول دارد، فلسفه و عرفان را می‌داند، و کسی که عرفان و فلسفه را قبول ندارد، آنها را نمی‌داند!
چه‌بسا افرادی که آگاهی آنها به فلسفه و عرفان، مورد تأیید عموم اهل فن، خاصه مُدرِّسین مطالب مزبور بوده، و در عین حال از ناقدان مهمّ عرفان و فلسفه هم بوده‌اند!
5ـ با توجه به آنچه که در ابتدای این نوشتار آمده مبنی بر اینکه مخاطب این تذکّرات، کسانی هستند که با تعقّل، کتاب و عترت را پذیرفته‌اند، شایسته است هرچه بیشتر و بهتر و دقیق‌تر، مطالب وحیانی مورد اعتنا و توجه قرار گیرد و از تعقّل در آن غفلت نشود، و هرچه بهتر متذکّر باشیم که هیچ منبع معرفتی نمی‌تواند مانند وحی، در بیان حقایق توانا باشد، چه اینکه وحی است که از علم بی‌خطا و لایتناهی الهی نشأت گرفته است و قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر منابع شناخت نیست.
آری، شایسته است که عاقل، چراغ عقل را در این منبع بی‌نظیر بتاباند تا از گوهرهای نفیس آن بهره‌مند گردد.
اینک بجاست که به خاطر توجه بیشتر به مطالب فوق، به نمونه‌ای از آیات شریفه و روایات مأثوره دراین زمینه اشاره شود.
آیه اول: «الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (سوره ابراهیم، 1) الف، لام، راء؛ کتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون آوری، به سوی راهِ آن خداوند شکست ناپذیر ستوده.
آیه دوم: «یَاأَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ * یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (سوره مائده، 15 ـ 16) قطعاً برای شما از جانب خدا، روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. خداوند هر کس را که از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن «کتاب» به راه‌های سلامت رهنمون می‌شود، و به توفیق خویش، آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌برد، و به راه راست هدایتشان می‌کند.
آیه سوم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» (سوره اسراء، 9) این قرآن، به راهی که استوارترین راه‌هاست هدایت می‌کند، و به مؤمنانی که اعمال شایسته انجام می‌دهند، بشارت می‌دهد که برای آنها پاداش بزرگی است.
آیات یاد شده، نمونه ایست از کلام وحی که به وضوح و صراحت و با تأکید، دستور مراجعه به کتاب را داده، و یادآوری کرده است که این کتاب، روشن و روشنگر است.
بدیهی است که اساسی‌ترین حقایق قرآن کریم، همان معارف و مطالب توحیدی و اعتقادی آن است.
بنابراین، معتقدین به مکتب وحی بیش از همه چیز باید از کتاب مقدس قرآن استفاده کنند تا از ظلمات جهل مصون بمانند.
این حقیقت را روایاتِ فراوانی نیز تأکید کرده‌اند که به عنوان نمونه، چند حدیث را یادآور می‌شویم:
حدیث اول: حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده‌اند:
«فأین تذهبون؟ و أنَّی تُؤفکون! والأعلام قائمة، والآیات واضحة، والمنار منصوبة، فأین یُناه بکم و کیف تعمهون؟ و بینکم عترة نبیکم و هم أزمَّة الحق، وأعلام الدین و ألسنة الصدق فأنزِلوهم بأحسن منازل القرآن، وَرِدوهم ورود الهیم العطاش» (نهج البلاغه، خطبه 87) مردم، کجا می‌روید؟ چرا از حق منحرف می‌شوید؟ درحالی‌که پرچم‌های هدایت برافراشته و نشانه‌های آن آشکار است؛ با اینکه چراغ‌های هدایت، روشنگر راهند، چون گمراهان به کجا می‌روید؟ چرا سر گردانید؟ درحالی‌که عترت پیامبر شما در میان شماست! آنها زمامداران حق و یقین‌اند، پیشوایان دین و زبان‌های راستی و راست گویانند. پس آنان را در بهترین منازل قرآن جای دهید، و همانند تشنگانی که به آبگاه می‌شتابند، سوی آنها بشتابید.
حدیث دوم: حضرت امام محمد باقر(ع) به سلمه و حکم فرموده‌اند:
«شرِّقا و غرِّبا فلاتجدان علماً صحیحاً إلاَّ شیئاً خرج مِن عندنا أهل البیت» (کافی، ج1، ص399) شرق و غرب جهان را بگردید، دانش صحیحی را نخواهید یافت، مگر آنچه که از ما خاندان رسالت صادر شده باشد.
حدیث سوم: حضرت صادق(ع) فرموده‌اند:
«کذب مَن زعم أنه مِن شیعتنا وهو متمسک بعروة غیرنا» (وسائل الشیعه، ج27 ، ص117) آنان که به غیر ما (امامان اهل بیت) تمسّک جسته و چنگ زده‌اند، اگر گمان کنند که شیعه ما هستند، دروغ گفته‌اند.
حدیث چهارم: حضرت موسی بن جعفر(ع) فرموده‌اند:
«یا هشام، ما بعث الله أنبیائه و رسله إلی عباده إلاَّ لیعقلوا عن الله» (کافی، ج1 ، ص16) خداوند متعال انبیاء و رسولانش را نفرستاده است، مگر برای آنکه بندگان از ناحیه خداوند بفهمند (و حقایق معارفی را به وسیله انبیاء از خداوند متعال بگیرند).
از احادیث یاد شده ـ که نمونه‌ای از صدها حدیث در این مضمون است ـ تأکید در مراجعه به وحی و اهل بیت به صراحت استفاده می‌شود.
آری، مکتب وحی همگان را به تعقّل واداشته، و با بهره‌گیری از عقل و قواعد روشن عقلانی (استفاده از مستقلات عقلیه و آنچه که بر مستقلات عقلیه مبتنی است) انسان‌ها را به درک حقایق تشویق نموده است.
 از تذکّرات بسیار شایان توجه این است که در استفاده از متون وحیانی لازم است ضوابط عقلانی رعایت شود، و همان گونه که یک فقیهِ اصولی در عرضه فقه براساس ضوابط تحقیق شده عقلانی، از عبارات و جملات مؤلّفان و نویسندگان استفاده می‌کند، در حوزه‌های اعتقادی و معارفی نیز با تکیه بر همان ضوابط، از قرآن و حدیث استفاده شود و از تأویلات و برداشت‌های بی‌دلیل و دور از ضوابط عقلانی ـ به نام مراجعه به قرآن و حدیث ـ و براساس مبانی خود ساخته! پرهیز گردد، و نیز برداشت‌های ناروایی که مخالف با اصول قطعی قرآن و حدیث است، به عنوان تأویل و بیان اسرار باطن، به متون وحیانی نسبت داده نشود.
در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد از تأویلات و برداشت‌های ناصواب ابن عربی و مرحوم آخوند ملاصدرا و بعضی دیگر از معاریف اشاره می‌شود.
الفدرکتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، در تألیف یکی از معاریف فعلی فلسفه و عرفان، در ترجمه مطلب ابن عربی در فصّ هارونی چنین آمده است:
«(موسی به واقع و نفس الأمر به امر توحید اعلم از هارون بود، چه اینکه می‌دانست اصحاب عجل چه کسی را پرستش می‌کردند؛ زیرا او عالم بود که خداوند حکم فرموده که جز او پرستش نشود و آنچه را که حکم فرموده غیر آن نخواهد شد، پس جمیع عبادت‌ها عبادت حق تعالی است ولکن أی بسا کس را که صورت، راه زد).
بنابراین، عِتاب موسی برادرش هارون را از این جهت بود که هارون انکار عبادت عجل می‌نمود و قلب او چون موسی اتّساع نداشت، چه اینکه عارف، حق را در هر چیز می‌بیند، بلکه او را عین هر چیز می‌بیند.
(غرض شیخ در اینگونه مسائل ـ در فصوص و فتوحات و دیگر زُبر و رسائلش ـ بیان اسرار ولایت و باطن است برای کسانی که اهل سِرّند، هرچند بر حسب نبوّت تشریع، مقرّ است که باید توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت، چنانکه انبیاء عبادت اصنام را انکار می‌فرمودند)».
می‌دانیم که قرآن کریم در مورد انحراف گوساله‌پرستان به شدّت برخورد نموده تا آنجا که توبه آنها را کشتن یک دیگر مقرر داشته، و با امر به سوزاندن عجل و افکندن خاکستر آن در دریا، شدّت خشم و غضب الهی را مشخص ساخته است.
با این حال، برداشت ابن عربی و شارحان گفتار ابن عربی، چنان است که گذشت!
گفتنی است که شارح، عمل گوساله‌پرستی را که قوم موسی بدان گرفتار آمده و خشم خداوند متعال را برانگیخته بودند، مورد تأیید قرار می‌دهد و به صراحت، آنچه را که مورد طرد الهی است مقبول نظر حضرت موسی(ع) می‌داند، و نیز آنچه را که شارح در پرانتز افزوده شگفت‌انگیز است؛ زیرا انکار عبادت اصنام از سوی انبیاء(ع) برای توده مردم ـ که شارح مورد قبول قرار داده است ـ همان موضوع مورد انکار حضرت هارون بوده، و در این صورت چرا حضرت موسی(ع) برادرش هارون را عتاب فرموده است؟!
ب: در فصّ نوحی از شرح قیصری بر فصوص الحکم، (ص529 ـ 530) در برداشت از آیه شریفه «مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً» (سوره نوح، 25) آری، سرانجام همگی به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، آمده است: «خطیئات از خطوه گرفته شده و مقصود این است که قوم نوح گام‌هایی استوار برداشتند، و در دریاهای معرفت غرق شده و آتش محبّت را چشیدند».
ج: در بحث معاد اسفار اربعه (ج9 ، ص159) آمده است:
«وَأَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ» (سوره حج، 7) خداوند متعال کسانی را که در گورهایند برمی‌انگیزد، قبول الأجساد و قبول الأرواح أعنی الأبدان.
ملاحظه می‌شود که مرحوم آخوند ملاصدرا قبور را ابدان گرفته تا بتواند معاد مثالی را نتیجه بگیرد.
بدیهی است که به هیچ وجه نمی‌توان قبور را به معنای ابدان تلقّی کرد، و این برداشت از قرآن کریم، برداشتی ناصحیح است و با ضوابطی که یادآوری شد، سازگار نمی‌باشد.
د: همچنین از برداشت‌های بدون دلیل و برخلاف ضوابط، برداشت از این آیه شریفه «وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (سوره نمل، 88) کوه‌ها را می‌بینی و می‌پنداری که بدون حرکت‌اند و حال آنکه همانند ابرها ـ از مکانی به مکانی دیگر ـ در حرکت و گذرند.
مرحوم آخوند ملاصدرا در «رسالة الحدوث» برای استشهاد از آیات شریفه قرآن در مورد «حرکت جوهری» از آیه فوق استفاده می‌کند، در صورتی که این آیه کریمه، صریح در حرکت در اَین (یعنی حرکت مکانی) است، و بدیهی است که حرکت ابرها حرکت «اَینی» است.
با مراجعه به کتب ابن عربی و آخوند ملاصدرا (و بسیاری از کتب عرفانی مصطلح) به وضوح و فراوان دیده می‌شود که در بسیاری از موارد، آیات شریفه قرآن مطرح شده، ولی برداشتی مبتنی بر پیش‌ساخته‌های ذهنی خود آنان، از آیات کریمه صورت گرفته است!
هـ : از دیگر برداشت‌های نادرست، برداشت شگفت‌انگیزی است که در بحث جبر و تفویض از حدیث مشهور «لا جبرَ ولا تفویضَ بل أمر بین الأمرین» (عیون أخبار الرضا، ج1، ص124، ص17) به عمل آمده است. اینک به بخشی از عبارات مربوطه توجّه بفرمایید:
«...لأنَّ الموجود الإمکانی علی هذا المشرب صورة مرآتیة لا وجود لها فی الخارج وهی مع ذلک تحکی ذا الصورة حکایة صادقة، فحینئذ یصیر نفی الجبر والتفویض عن ذلک الصورة وإثبات المنزلة الوسطی بین طرفی الإفراط والتفریط من باب السالبة بانتفاء الموضوع فی الأولین و من باب المجاز فی الإسناد فی الثالث...» (علی بن موسی الرضا والفلسفة الإلهیة، ص83 ـ 84)
حال اگر دربارة موجودی که هیچ بهره‌ای از حقیقت وجود ندارد گفته شود: «این موجود، نه مجبور است و نه مختار» در حقیقت سالبه به انتفای موضوع است؛ زیرا حقیقتاً موضوعی به نام انسان وجود ندارد که بخواهیم جبر یا تفویض را از وی سلب کنیم!»
بنابراین، باید مراقب باشیم که برداشت و دریافت از آیات کریمه قرآن و روایات ائمة هدی(ع) بر اساس ضوابط عقلایی و معقول باشد، نه آن چنانکه مشاهده شد!
بدیهی است که آیات شریفه قرآن، بطون و تأویلاتی دارد. این حقیقت، از مطالب قطعی و مسلّم مکتب وحی می‌باشد، ولی بیان بطن و تأویل آیات کریمه، در انحصار پیامبر اکرم و ائمه معصومین(ع) است؛ زیرا فرض بر این است که بطن و تأویل از «عبارت» استفاده نمی‌شود، وگرنه همان مستفاد از عبارت خواهد بود، نه باطن و تأویل.
از سوی دیگر، بیان مراد الهی ـ که از ظاهر آیات استفاده نمی‌شود ـ از کسی قابل قبول است که در ارتباط خاصّ با خداوند متعال باشد. البته برای قرآن کریم اشارات، لطائف و دقایقی است که بر اثر تدبّر و صفای نفس، فهم آنها برای غیر معصومین نیز میسّر می‌گردد.
7ـ تذکّر مهم دیگر این است که سعی شود نسبت‌هایی که در مباحث به افراد داده می‌شود، مستند و حساب شده باشد. به صدر و ذیل مطالب دقت گردد، و مطالب ظنّی یا مشکوک در ارتباط با افراد به عنوان مستندات قطعی و مسلّم نسبت داده نشود. شایسته است که انسان خود را به جای دیگران قرار دهد و به یاد آورد که چنانچه به او نسبت‌های ناروا بدهند چگونه متأثر و رنجیده خاطر می‌شود